azərbaycan səsı|ندای آذربایجان

azərbaycan səsı|ندای آذربایجان
وبسايت خبري تحليلي نداي آذربايجان

آشنایی با جمهوری آذربایجان

آشنایی با جمهوری آذربایجان

جمهوری‌ آذربایجان‌ با ‌86600‌ کیلومتر مربع مساحت‌ در جنوب‌ رشته‌ کوه‌های‌ قفقاز و شمال‌ رودخانه‌ ارس‌ درمجاورت‌ دریای‌ خزر واقع شده‌است.
این جمهوری همچنین در همسایگی کشورهای‌ ایران،‌ ارمنستان‌،‌ ترکیه،‌ گرجستان،‌ روسیه‌ و کشورهای‌ دیگر کناره‌ دریای‌ خزر،‌ ترکمنستان‌ و قزاقستان‌ قرار دارد.

جمهوری‌ آذربایجان‌ شامل‌ منطقه‌ خودمختار نخجوان‌ است‌ که‌ در غرب‌ ارمنستان‌‌، شمال‌ غرب‌ ایران‌ و شرق‌ ترکیه‌ قرار دارد‌.

شهرهای‌ مهم‌ آذربایجان‌ عبارتند از ‌ باکو، گنجه‌، آستارا، اردو باد، خال‌ کندی،‌ سومقاییت‌، شوشا،‌ شکی،‌ شیروان‌ و شاماخی‌.

جمهوری‌ آذربایجان‌ در منطقه‌ جغرافیایی‌ قفقاز و در گذرگاه‌ اروپا و آسیای‌ جنوب‌ غربی‌ و در جوار دریای‌ خزر قرار گرفته‌است‌. نوع‌ حکومت‌ این‌ کشور، جمهوری‌ پارلمانی‌ چند حزبی‌ با یک‌ مجلس‌ قانونگذاری‌است‌.

دسن

http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/posc/map/azerbaijan%5B100%5D.jpg

دسن

حدود ‌70‌ درصد مردم‌ جمهوری‌ آذربایجان‌ شیعه‌ هستند و کلا4/93درصد مردم‌ این‌ کشور مسلمان‌ بوده‌ و 8/4درصد مسیحی‌ ارتدکس‌ و بقیه‌ پیرو ادیان‌ دیگر هستند.

89‌ درصد مردم‌ این‌ کشور آذری‌ زبان‌ هستند ‌اما در کنار زبان‌ ترکی‌ آذری‌ (زبان‌ رسمی‌) زبان‌های‌ روسی‌،‌ ارمنی‌،‌ ‌ تالشی‌،‌ یهودی‌،‌ و لزگی‌ نیز در این کشور رواج دارد.

منطقه‌ای‌ که‌ امروز جمهوری‌ آذربایجان‌ نامیده‌ می‌شود، در گذشته‌ به‌ نام‌ آلبانیای‌ قفقاز یا آران‌ و شیروان‌ نامیده‌ می‌شد.این‌ منطقه‌ پس‌ از جنگ‌های‌ ایران‌-روسیه‌ و طی‌ معاهده‌ ترکمنچای‌ به‌ همراه‌ دیگر شهرهای‌ قفقاز جنوبی‌، از خاک‌ ایران‌ جدا گردید و به‌ روسیه‌ تزاری‌ ملحق‌ شد و پس‌ از آن‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ میراث‌دار این‌ تغییرات‌ گردید‌.

جمهوری‌ دمکراتیک‌ آذربایجان‌ در سال‌ ‌1918‌ به‌دنبال‌ فروپاشی‌ روسیه‌ تزاری‌ اعلام‌ موجودیت‌ کرد‌. رهبری‌ این‌ جمهوری‌ را محمد امین‌ رسول‌زاده‌ از حزب‌ مساوات‌ آذربایجان‌ برعهده‌ داشت‌.

این‌ کشور در روز ‌30‌ اوت‌ ‌1991‌ در خلال‌ فروپاشی‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ اعلام‌ استقلال‌ کرد.

جمعیت‌ آذربایجان‌ ۱۱ میلیون‌ نفر‌، و واحد پول‌ آن منات‌ است‌.

جمهوری‌ آذربایجان‌ در مقایسه‌ با جمهوری‌های‌ تازه‌ استقلال‌یافته‌ اطراف‌ خود در اثر بهره‌برداری‌ از منابع نفتی‌ و سرمایه‌گذاری‌، توسعه‌ بیشتری‌ پیدا کرده‌است‌‌.

 از سال‌ ‌1996‌ میلادی‌‌ افزایش‌ درآمدهای‌ حاصل‌ از قراردادهای‌ نفتی‌ بین‌المللی‌‌، روند رو به‌ رشد سرمایه‌گذاری‌ خارجی‌‌، اعتبارات‌ صندوق‌ بین‌المللی‌ پول‌ و بانک‌ جهانی‌ و مساعدت‌ کشورهای‌ اروپایی‌ موجب‌ شدتاآذربایجان پیشرفت اقتصادی جهشی داشته باشد.

جمهوری‌ آذربایجان‌ با کمک‌ کارشناسان‌ بانک‌ جهانی‌ و صندوق‌ بین‌المللی‌ پول‌ و با اجرای‌ برنامه‌های‌ خصوصی‌سازی‌ و واگذاری‌ زمین‌های‌ زراعی‌ و اختصاص یارانه‌ سوخت‌ به‌ کشاورزان‌ درصدد توسعه‌ بخش‌ کشاورزی‌ برآمده‌است‌.

استخراج‌ نفت‌ خام‌ و گاز طبیعی،‌ تولید فرآورده‌های‌ نفتی،‌ صنایع فلزی‌، استخراج‌ سنگ‌آهن‌، تولید سیمان،‌ مواد شیمیایی‌ و پتروشیمی‌ و منسوجات‌ مهم‌ترین‌ فعالیت‌ صنعتی‌ این‌ کشور را تشکیل‌ می‌دهد.

جمهوری‌ آذربایجان‌ تولیدکننده‌ مواد کشاورزی‌ نظیر غلات‌‌، پنبه‌‌، توتون‌‌، سیب‌زمینی‌‌، میوه‌ها‌، سبزی‌ها و چای‌ می‌باشد‌.

صادرات‌ این‌ کشور علاوه‌ بر محصولات‌ کشاورزی‌ شامل‌ کالاهای‌ صنعتی‌‌، مواد غذایی‌‌، ماشین‌آلات‌ و ماشین‌های‌ فلزکاری‌‌، محصولات‌ نساجی‌‌، نفت‌ و گاز و مواد شیمیایی‌ و پتروشیمی‌ را نیز شامل می‌شود.‌

جمهوری‌ آذربایجان‌ برای‌ سر و سامان‌ بخشیدن‌ به‌ وضعیت‌ اقتصادی‌، خود تلاش‌های‌ دامنه‌داری‌ برای‌ جذب‌ سرمایه‌های‌ خارجی‌ به‌ویژه‌ در بخش‌ نفت‌ و گاز به‌عمل‌ آورده‌است‌‌.

با وجود ذخایر غنی‌ نفت‌ و گاز در جمهوری‌ آذربایجان‌‌ این‌ بخش‌ از اهمیت‌ بسزایی‌ در آینده‌ اقتصاد این‌ کشور برخوردار است‌‌.

کارشناسان‌ اقتصادی‌ بر این‌ باورند که‌ با بهبود اوضاع‌ اقتصادی‌ جمهوری‌ آذربایجان‌‌ بازار این‌ کشور رو به‌ توسعه‌ می‌باشد‌.

فرهنگ‌ مردم‌ جمهوری‌ آذربایجان‌ بنا به‌موقعیت‌ جغرافیایی‌ و میراث‌ تاریخی‌ متأثر از فرهنگ‌های‌ مختلف‌ منطقه‌ قفقازواسلام‌ است‌.




رازموفقیت

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفّقیت چیست.

سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.

سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند. جوان با او به راه افتاد. به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید.

ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد. جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.

همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد. سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا."

سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفّقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگری ندارد."




سهندوزيبايي هاي آن

     
رشته‌کوه سهند دارای ۱۷ قله با ارتفاع بیش از ۳۰۰۰ متر است که بلندترین آن‌ها (قوچ‌گلی داغی) ۳۷۰۷ متر بلندی دارد و مرتفع‌ترین نقطهٔ استان آذربايجان شرقي محسوب می‌شود.

رشته‌کوه سهند به‌دلیل انبوهی گیاهان، چمن‌زارها، گلزارها و مراتع در آن به عروس کوه‌هاي ايران مشهور شده‌است؛ چراکه سطح تمام مناطق این رشته‌کوه پوشیده از سبزه‌است. کوه‌های جام، سهند، سلطان، دمیرلی، آغ‌داغ، موتال داغی، شیر داغی، حرم داغی، گیرو داغی، آتاشان، درویش، کمال از مهم‌ترین قلل رشته‌کوه سهند محسوب می‌شوند.        

  

آنگونه که در میان کوهنوردان و کوهپیمایان شهره است، "سهند" تنها منطقه کوهستانی ایران است که کوهنوردان به هنگام صعود به قله‌های آن نیازی به حمل آب ندارند !

البته این گفته ادعایی بیراه نیست. تقریبا دامنه‌های جنوبی سهند دربین شهرستان‌های مراغه، هشترود و چاراویماق دارای صدها چشمه کوچک و بزرگی است که البته هرکدام برای خود حکایتی جالب دارند و شنیدنی .

گرچه دامنه های سهند مملو از چشمه ساران بیشماری است اما در این بین ، دو چشمه شگفتی انگیز "پیرسقا" و "ساری قیه سویی" زبانزد اهالی این مناطق است.

چشمه اسرارآمیز پیرسقا در ۴۰ کیلومتری شهر قره‌آغاج ، دامنه کوه پیرسقا و در ارتفاع دو هزار و ۲۰۰متری از سطح دریا واقع شده است. از این چشمه در هر شبانه روز بطور متوسط چهار مرتبه با قدرت شش لیتر در ثانیه جاری و پس از یک ساعت به کلی قطع می‌شود.

جالب اینکه هنگام خروج آب از این چشمه صدایی شبیه به صدای هواپیما به گوش می‌رسد گرچه هنوز علت این پدیده مشخص نشده است.

گرچه درباره این چشمه تاکنون نظر قابل قبول و قاطعی ابراز نشده اما آب چشمه پیرسقا قابل آشامیدن بوده و برای اهالی حالتی مقدس دارد.

مردم این منطقه از جمله در شهرستان چاراویماق، با مقدس شمردن این چشمه نذر کرده و گاهی در کنار آن گوسفند قربانی می‌کنند.

مردم این منطقه بعد از نیت به مکان چشمه رفته و سرازیر شدن آب از چشمه را نشان قبولی نذر خود می‌دانند.

دومین چشمه اعجاب انگیز این منطقه چشمه طبی درمانی "ساری قیه سویی" در ۳۲کیلومتری شهرستان هشترود دره مشرف به "آلمالوچای" قرار دارد.

این چشمه که اسم خود را از رنگ زرد آبش گرفته دارای آب سرد و خروجی آب نیم لیتر در ثانیه است که آب آن پس از خروج و جاری شدن پس از مدتی تبدیل به سنگ می‌شود.

آب این چشمه که هزاران سال در حال جوشش است کوه "ساری قیه سی" را با ارتفاع ۲۰۰متر از سطح دره معماری کرده و حدود سه هکتار از اراضی "شور دره سویی" را به اشغال خود درآورده است.

آب این چشمه پس از طی مسافتی حدود ۱۰متر به نظر می‌رسد که به سنگ رسوبی تبدیل شده و به علت تشکیل همین سنگ‌ها هرسال سرچشمه این چشمه در کوه ساری قیه سی تغییر می‌کند.

به علت رسوب‌گذاری بالای سرچشمه این چشمه شگفت انگیز گاهی به قله کوه ساری قیه سی صعود و گاهی از قسمت‌های پایین کوه به جوشش در می‌آید.

مردم منطقه از آب این چشمه برای درمان بیماری‌های پوستی استفاده می‌کنند.

تپه ایجاد شده توسط آب این چشمه به رنگ زرد در میان صخره‌های دره کاملا مشخص بوده و یکی از مناظر زیبای شرق سهند را تشکیل می‌دهد.

قايناخ



جنگ های عثمانی بااروپا- بخش اول

جنگ های عثمانی بااروپا- بخش اول

اختصاصی ندای آذربایجان- بالکان تحت حاکمیت عثمانی بودودولت های اروپایی دندان طمع رابرای تصاحب آن تیزکرده بودند.درآن زمان اقتصادعثمانی- ترکیه -بربادرفته بود،ولی درمقابل دولت های اروپایی اقتصادقدرتمندی داشتند.

این دولت هاکه ازوضعیت بحرانی اقتصادعثمانی آگاه بودنددرسال های ۱۹۰۴-۱۹۱۴درچندنقطه بادولت عثمانی درگیرشدند.دراین جنگ سربازان ترک بافداکاری میجنگیدند،  اماشرایط نابرابرباعث شکست آنان شد.

جنگ های سنگین ترک های عثمانی مربوط به جنگ بالکان۱وبالکان۲بود،به علت نبود   جیره غذایی وغذای گرم تنهادرعملیات ساری قامیش نودهزارسربازترک شهیدشدند.      دراین اوضاع وخیم بودکه تعدادزیادی ازسربازان آذربایجان به صفوف برادران ترک خودگرویدندودرجنگ های بالکان قهرمانانه جنگیدند.

کمک های آذربایجانی هابه برادران ترک خودبه همین جاختم نمی شود؛دراواخرسال۱۹۱۲باکمک مردم باکویتیم خانه ای برای فرزندان شهداتاسیس شد،سه سال بعددرجنگ چاناک قالاآذربایجانی هابرای حمایت وکمک به برادران ترک خودچهل کیلوگرم طلاهدیه کردند.اسناداین کمک هاهنوزهم دراستانبول نگهداری میشود.

بایدقیدکنم که درطول تاریخ این دوکشوربرادر،ویک ملت واحددردوکشوربه همدیگردست یاری داده اندوبرای یکدیگرپناه گاهی امن شده اند.دردوره های معین فتنه وفساداروپا،پایان دادن به این فتنه هاراکنارهم تجربه کرده اند.

درسال های۱۹۱۰-۱۹۱۵کمک آذربایجانی هابه ترکیه ودرسال های۱۹۱۸-۱۹۲۰کمک نظامی ترک هابه آذربایجان این گفته ی ماراتصدیق می کندونشان ازمحبت عمیق بین ملتهای ترک منطقه است.




همای رحمت

               آپلود
۱
علی ای همای رحمت توچه آیتی           خدارا

که به ماسوافکندی همه سایه همارا                               

۲ دل اگرخداشناسی همه دررخ علی بین به علی شناختم من به خداقسم خدارا
۳ مگرای سحاب رحمت توبباری ارنه  دوزخ                                              به شرارقهرسوزدهمه جان ماسوارا
۴ بروای گدای مسکین درخانه ی علی زن که نگین پادشاهی دهدازکرم گدارا
۵ به جزازعلی که گویدبه پسرکه قاتل من چواسیرتوست اکنون به اسیرکن مدارا؟
۶ به جزازعلی که آردپسری ابوالعجایب که علم کندبه عالم شهدای کربلارا؟
۷ چوبه دوست عهدبنددزمیان پاک بازان چوعلی که می تواندکه به سربردوفارا؟
۸ نه خداتوانمش خواندنه بشرتوانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را!
۹ به دوچشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که زکوی اوغباری به من آرتوتیارا
۱۰ به امیدآن که شایدبرسدبه خاک پاید چه پیام هاسپردم همه سوزدل صبارا
۱۱ چوتویی قضای گردان به دعای مستمندان که زجان مابگردان ره آفت قضارا
۱۲ چه زنم چونای هردم زنوای شوق اودم؟ که لسان غیب خوش تربنوازداین نوارا
۱۳ «همه شب دراین امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازدآشنارا»
۱۴ زنوای مرغ یاحق بشنوکه دردل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
شعراز:سیدمحمدحسین بهجت تبریزی(شهریار)



خوردن نامه حاکم"حاکم کیلوچنده؟"

بهرام‌شاه غزنوي فرمانروايي به سرزمين غور،ناحيه‌اي کوهستاني در افغانستان،فرستاد. او بر مردم آنجا ستم و بيدادگري فراوان مي‌کرد. مردم آنجا نماينده‌اي نزد بهرام‌شاه گسيل داشتند که از ظلم حاکم غور شکايت کند.

سلطان‌نامه‌اي نوشت و به مردم ستمديده داد تا آن را به حاکم غور دهند. حاکم پس از خواندن نامه سلطان آورنده نامه را وادار کرد که نامه را بخورد. آن مرد به نزد بهرام‌شاه بازگشت و ماجرا را بيان کرد. بهرام‌شاه دستور داد نامه مفصلي براي فرمانرواي ستمگر غور بنويسند.

مـرد غـوري گـفـت: شـمـا را سـوگـند مي‌دهم نامه را بر کاغذ کوچک‌تري بنويسيد تا هنگام خوردن آن رنج کمتري داشته باشم.




زودقضاوت نکنیم

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد و بر روي يک صندلي نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه مي‌خواند. وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت. پيش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.

ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت، آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اينکار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنشي نشان دهد. وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود، پيش خود فکر کرد : حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟ مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش ديگرش را خورد. اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست! زن جوان حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد! از خودش بدش آمد ... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بيسکوئيت‌هايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد! در صورتي که خودش آن موقع که فکر مي‌کرد آن مرد دارد از بيسکوئيت‌هايش مي‌خورد خيلي عصباني شده بود. و متاسفانه ديگر زماني براي توضيح رفتارش و يا معذرت‌خواهي نبود.


هميشه به ياد داشته باشيم كه چهار چيز است که نمي‌توان آن‌ها را دوباره بازگرداند :

1. سنگ ........ پس از رها کردن!

2. سخن ............. پس از گفتن!

3. موقعيت ... پس از پايان يافتن!

4. و زمان ........ پس از گذشتن!




مردپولدار

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که مرد پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه: آقا ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

مردپولدار: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی داد؟

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

مردپولدار: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و ۵ بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه. نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی…

مردپولدار: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم این همه گرفتاری دارید…

مردپولدار: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکرده‌ام، شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟!!




دادگاه خانواده*طنز*

حاج آقا(قاضي): خودتونو كامل معرفي كنيد…

- شوهر: كاظم! برو بچز بهم ميگن كاظم لب شتري! ديلپم ردي! ?? ساله!

- زن : نازيلا! ليسانس هنرهاي تجسمي از دانشكده سيكتيروارد فرانسه! ?? ساله!

دادگاه-خانواده

- حاج آقا : چه جوري با هم آشنا شديد؟

– شوهر : عرضم به حضور اَن ورت حاجي! ايشون مارو پسند كردن! مام ديديم بد گوشتيه گرفتيمش!!!

- زن: حاج آقا مي بينين چه بي چشمو روئه! حاج آقا تازه سابقه دارم هست!

- شوهر: حاجي چرت ميگه! من فقط دو سال اوفتادم زندان اونم با بي گناهيه كامل!

- حاج آقا : جرمت چي بود؟

- شوهر : حاجي جرم كه نمي شه بهش گفت! داش كوچيكم حرف گوش نميكرد … مختوع النسلش كردم !

- زن : حاج آقا مي بينين چقد بي احساسه !

- حاج آقا : خواهر من شما به چه دليلي تقاضايه طلاق كردين ؟

- زن : حاج آقا ما الان درست ? ساله كه ازدواج كرديم ولي اين آقا اصلا عوض نشده !

- شوهر : دهه ! بابا بكش بيرون ! حاجي بده اصالتمو از دست ندادم ؟

- حاج آقا : خواهر من شما فقط به خاطر اينكه ايشون عوض نشده ميخواين طلاق بگيرين؟

- زن : حاج آقا اولش فكر ميكردم درست ميشه ! گفتم آدمش ميكنم ! مدرنش ميكنم ! حاج آقا اين شوهر من نميفهمه تمدن چيه ! نميدونه مدرنيسم چيه!

- شوهر : بابا نموده مارو ! را به را گير ميده ! اين كارو بكن ! اين كارو نكن ! اين لباسو بپوش !! اونو نپوش ! حاجي طاقت مام حدي داره !

- زن : حاج آقا به خدا منم تو فاميل آبرو دارم ! دوست دارم شوهرم شيك ترين لباسارو بپوشه!

- شوهر : حاجي ميخوايم بريم خونه اون باباي قالپاقش !!! گير ميده ميگه بايد كروات بزني ! به مولا آدم با كروات يبوست ميگره ! نفسمون ميات بالا ولي پايين رفتنش با شابدوالعظيمه ! حاجي ما از بچگي عادت داشتيم دو سه تا تكمه مون وا باشه !! بابا پشم سينه و اين صحبتا !

- حاج آقا : خواهر من حق با ايشونه !

- زن: حاج آقا بهش ميگم تو خونه زيرشلواري نپوش ! يكي مياد زشته ! حد اقل شلوارك بپوش!

- شوهر : حاجي من اصن بدون زيرشلواري خوابم نمي بره ! بابا چارديواري اختياري ! راستش اينجا جاش نيست ولي باباي خدا بيامرزم ميگفت :

- حاج آقا : خدا بيامرزتش !

- شوهر : خدا رفتگان شمارم بيامرزه ! ميگفت : سعي كن تو زندگيت دو تا چيز و ترك نكني !! يكي سيغار ! يكي زيرشلواري ! حاجي جونم برات بگه كه گير داده خفن كه سيغار نكش ! رفته برام پيپ خريته ! آخه خداييش اين سوسول بازيا به ما ميات ؟!!

- زن : حاج آقا شما نميدونين من چقدر سعي كردم حرف زدن اينو درست كنم ! نشد كه نشد !

- شوهر : حاجي رفته واسه من معلم خصوصي گرفته ! فارسي را درست صوبت كنيم ! ديگه روم نميشه جولو بچه محلا سرمو بلند كنم ! حاجي خسته مونده از سر كار ميام خونه به جاي چايي واسه من كافي شاپ مياره ! درسته آخه ؟! حاجي از وقتي گرفتمش ?? كيلو كم كردم ! از بس كه از اين غذا تيتيشيا داده به خورده ما!!! لازانتيا و بيف استراگانورف و اسپاقرتي و از اين آت آشغالا. حاجي هركي يه سليقه اي داره ! خب منم عاشق آب سيرابي با كيك تيتاپم !!!

- زن : حاج آقا يه روز نمي شه دعوا راه نندازه ! چند بار گرفتنش با وثيقه آزادش كرديم …

- شوهر : آره ! رو زنم تعصب دارم ! كسي نيگا چپ بهش بكنه ! خشتكشو پاپيون ميكنم !!!

-حاج آقا:خب شما كه اينهمه با هم اختلاف فرهنگي و اقتصادي داشتين چرا با هم ازدواج كردين ؟

- زن : عاشقش بودم ! ديوونش بودم ! هنوزم هستم…




فرصتی که به دلیل آگاه نبودن ازشغل خودازدست رفت

یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش راهبه سوار میشه و راه میفتن چند دقیقه بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه راهبه میگه: پدر روحانی، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار …!کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پای راهبه تماس میده …!راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!!!کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی میرسی!!!

نتیجه اخلاقی:درساتوخوب بخونید!!!




وقت شناسی

 

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.
پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.
انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، او اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کرد.

نتیجه اخلاقی‌: وقت شناس باشید !



ایام فاطمیه

ایام فاطمیه

         

مگرفاطمه تنهايادگارحضرت رسالت نبود؟                                 

مگرسينه اش بوسه گاه محمدنبود؟

 

مگرپيامبرهرروزهنگام عبورازبرابرخانه فاطمه به اهل آن خانه سلام نمي داد؟

مگرمودت ذي القربي توصيه قرآن واجررسالت رسول(ص)نبود؟

پس چراآن همه گريه واشك؟

چراآن همه جفابرآل مصطفي؟

شهراگرشهرتونيست پس حمله به آن خانه چرا؟

مرگ جانسوزچرا؟

دفن غريبانه چرا؟

 



تعدادهجاهادرهریک ازاقسام شعر

تعدادهجاهادرهریک ازاقسام شعر

بایاتی ۷هجا
گرایلی ۸هجا
قوشما ۱۱هجا



تخریب آثارتاریخی تبریز

با مجوز سازمان آموزش و پرورش آذربایجان شرقی

 
 

بنای تاریخی دبیرستان طالقانی تبریز تخریب می شود/تبریز شهری که در آن آثار تاریخی می سازند!

صر نیوز: یکی دیگر از بناهای تاریخی و قدیمی تبریز در سایه تصمیم گیری های بخشی نگرانه برخی مسئولان سایه تخریب را بر بام خود احساس می کند.به گزارش نصر نیوز، اداره کل نوسازی مدارس استان قرار است با مجوز سازمان آموزش و پرورش در اقدامی تعجب بر انگیز  
           
 

بنای تاریخی دبیرستان طالقانی(منصور سابق) تبریز را فرو ریخته و بار دیگر جمله " در تبریز آثار تاریخی می سازند" را زنده کند.

بنای این مدرسه اگرچه به استاندارد ثبت ملی که 100 سال قدمت است نمی رسد ولی قابلیت ثبت شدن به دلیل نوع ساخت و معماری آن وجود دارد.
اگرچه آموزش و پرورش قصد دارد در سکوت رسانه ای این اقدام خود را جامه عمل بپوشاند ولی تراب محمدی مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی معتقد است: اگر مسئولان آموزش و پروش استان برای ثبت ملی شدن این بنا اعلام آمادگی کنند از دیدگاه ما هیچ مشکلی وجود ندارد.
وی می گوید: در حال حاضر از نظر تاریخی شاخصه چندانی برای ثبت ملی شدن این بنا وجود ندارد ولی از آنجایی که میراث فرهنگی مسئول حفظ آثار و بناهای تاریخی است پیش از این نیز برای ثبت دبیرستان طالقانی تبریز اعلام آمادگی کرده ایم.

عکس تزئینی است

وی در پاسخ به این سئوال که آیا از سوی آموزش و پرورش برای چشم پوشی از ثبت ملی شدن این بنا فشاری به میراث فرهنگی اعمال شده است تاکید کرد: هیچ فشاری از سوی هیچ فردی به میراث فرهنگی اعمال نشده است چرا که ما بر اساس ضوابط و قوانین میراث فرهنگی در ثبت یک اثر ملی اقدام می کنیم نه بر اساس فشار و یا تهدید!
محمدی در خصوص تخریب این بنا اظهار داشت: با توجه به اینکه هنوز بنای دبیرستان طالقانی تبریز ثبت ملی نشده است به همین دلیل از سوی این سازمان نمی توانیم اقدامی بکنیم و تخریب از لحاظ ما منع قانونی ندارد.
گزارش نصر نیوز، از آنجایی که  تماس خبرنگار نصر نیوز با مسئولان سازمان آموزش و پرورش استان بی نتیجه ماند به همین دلیل آماده دریافت دلایل این اقدام مسئولان ذیربط هستیم.
دبیرستان طالقانی (منصور سابق) تبریز در خیابان امام خمینی (ره) نرسیده به چهارراه شهید بهشتی واقع شده است، بنای این مدرسه از جمله بناهایی است که در صورت توجه میراث فرهنگی و همکاری آموزش و پرورش قابلیت تبدیل شدن به موزه و حفظ بنای آن وجود دارد ولی خبرهای رسیده حکایت از بی توجهی مسئولان امر به این ظرفیت تاریخی دارد و بر اساس اطلاعات دریافتی تخریب این بنا از تیر ماه امسال آغاز می شود!
انتهای پیام/

برای نشان دادن اعتراض فوری ( به دلیل شروع به تخریب فوری احتمالا تیر ماه سال جاری) لطفا اطلاع رسانی کنید.

 

برای اعتراض می توانید:

شماره تلفن سازمان نوسازی آذربایجان شرقی

0411-3340108


شماره تلفن مدیر کل سازمان نوسازی آذربایجان شرقی

0411-3340041


شماره فکس مدیر کل سازمان نوسازی آذربایجان شرقی

0411-3341781


وب سایت سازمان نوسازی آذربایجان شرقی(قسمت نظرات)

http://ea-nosazimadares.ir



 سازمان آموزش و پرورش آذربایجان شرقی


اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجانشرقی 

آدرس کامل :   تبريز ـ خيابان ارتش جنوبى ـ سازمان آموزش و پرورش استان آذربايجان ‌شرقى 

تلفن :   5569992-0411- 5569993-0411- 5569994-0411- 5569995-0411

نمابر :   5566795 - 55699378 

کدپستی :   5138664611
 
پست الكترونيكي
ea@medu.ir
info@eaedu.org 

لینک خبر:not-destroy-taleqani.blogfa.com



صفحه قبل 1 ... 30 31 32 33 34 ... 36 صفحه بعد

تبلیغات

مجله اینترنتی آذربایجان

ساير اخبار

با عاشورائیان

وهب مسیحی

امکانات